خط شناسان خطوط اصلى را شش خط دانستهاند كه به اقلام سته معروفند و عبارتند از: رقاع، ثلث، ريحان، محقق، توتيع و نسخ |
در ايران و ديگر سرزمينها خطوط متعددى ابداع شد كه تعداد اين خطوط را براى زبانهاى اسلامى شصت نوع مىدانند. |
امروزه در ايران از چهار نوع خوشنويسى بيشتر از انواع ديگر استفاده مىشود: نسخ و ثلث، نستعليق و شكسته نستعليق |
خط شناسان خطوط اصلى را شش خط دانستهاند كه به اقلام سته معروفند و عبارتند از: رقاع، ثلث، ريحان، محقق، توتيع و نسخ |
در ايران و ديگر سرزمينها خطوط متعددى ابداع شد كه تعداد اين خطوط را براى زبانهاى اسلامى شصت نوع مىدانند. |
امروزه در ايران از چهار نوع خوشنويسى بيشتر از انواع ديگر استفاده مىشود: نسخ و ثلث، نستعليق و شكسته نستعليق |
خط شناسان خطوط اصلى را شش خط دانستهاند كه به اقلام سته معروفند و عبارتند از: رقاع، ثلث، ريحان، محقق، توتيع و نسخ |
در ايران و ديگر سرزمينها خطوط متعددى ابداع شد كه تعداد اين خطوط را براى زبانهاى اسلامى شصت نوع مىدانند. |
امروزه در ايران از چهار نوع خوشنويسى بيشتر از انواع ديگر استفاده مىشود: نسخ و ثلث، نستعليق و شكسته نستعليق |
خط شناسان خطوط اصلى را شش خط دانستهاند كه به اقلام سته معروفند و عبارتند از: رقاع، ثلث، ريحان، محقق، توتيع و نسخ |
در ايران و ديگر سرزمينها خطوط متعددى ابداع شد كه تعداد اين خطوط را براى زبانهاى اسلامى شصت نوع مىدانند. |
امروزه در ايران از چهار نوع خوشنويسى بيشتر از انواع ديگر استفاده مىشود: نسخ و ثلث، نستعليق و شكسته نستعليق |
خط شناسان خطوط اصلى را شش خط دانستهاند كه به اقلام سته معروفند و عبارتند از: رقاع، ثلث، ريحان، محقق، توتيع و نسخ |
در ايران و ديگر سرزمينها خطوط متعددى ابداع شد كه تعداد اين خطوط را براى زبانهاى اسلامى شصت نوع مىدانند. |
امروزه در ايران از چهار نوع خوشنويسى بيشتر از انواع ديگر استفاده مىشود: نسخ و ثلث، نستعليق و شكسته نستعليق |
حياء يك امر اكتسابي نيست، بلكه يك امر غريزي يعني يكي از مواهب الهي است. انسان مجموعهاي از غرايز و فطرتها است و يكي از غرايز او نيز «حيا» است. اين را هم عرض كردم كه
حياء يك امر اكتسابي نيست، بلكه يك امر غريزي يعني يكي از مواهب الهي است. انسان مجموعهاي از غرايز و فطرتها است و يكي از غرايز او نيز «حيا» است. اين را هم عرض كردم كه
حياء يك امر اكتسابي نيست، بلكه يك امر غريزي يعني يكي از مواهب الهي است. انسان مجموعهاي از غرايز و فطرتها است و يكي از غرايز او نيز «حيا» است. اين را هم عرض كردم كه
حياء يك امر اكتسابي نيست، بلكه يك امر غريزي يعني يكي از مواهب الهي است. انسان مجموعهاي از غرايز و فطرتها است و يكي از غرايز او نيز «حيا» است. اين را هم عرض كردم كه
حياء يك امر اكتسابي نيست، بلكه يك امر غريزي يعني يكي از مواهب الهي است. انسان مجموعهاي از غرايز و فطرتها است و يكي از غرايز او نيز «حيا» است. اين را هم عرض كردم كه
حياء يك امر اكتسابي نيست، بلكه يك امر غريزي يعني يكي از مواهب الهي است. انسان مجموعهاي از غرايز و فطرتها است و يكي از غرايز او نيز «حيا» است. اين را هم عرض كردم كه